عصب کُشی

ناگهان می‌گیردم، این صرع لعنتی قلم

عصب کُشی

ناگهان می‌گیردم، این صرع لعنتی قلم

آخرین مطالب

۱ مطلب در آذر ۱۳۹۵ ثبت شده است

شعور نارس پل عابر، توهینه به یک پیرزن.

حالا که قراره همه کوچه‌ها با آسفالت سیاه فرش بشن،

بذار بشن.

به درک.

منو سننه؟

حالا که دیوار خونه‌ها از قد آدما بزرگ‌تره،

همون بهتر که دزد ازش بالا بره.

چه فایده که بارون از بالا می‌یاد؟

واقعنا...

چترای احمق. بمیرید همتون.

شماها نمی‌ذارید ابرا یواشکی خودشون برسونن به زمین.

برسونن به زمین تا هی بوسش کنن.

تیر برق و این همه غرور؟ قد بلند کردی که چی؟

اون گنجیشکای بیچاره هم گول همین ظاهرت رو خوردن.

ناودون آگه می‌دونست چی داره از حلقش می‌گذره،

حتماً خفه‌خون می‌گرفت.

این وسط ماییم که بدبختیم.

یک عمر تن دادیم به ذلت،

تن دادیم به هرچی که نباید می‌دادیم.

آخرش هم باید آغوش گرم گِل رو فشار بدیم.

همین

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آذر ۹۵ ، ۱۴:۳۷
مانی