عصب کُشی

ناگهان می‌گیردم، این صرع لعنتی قلم

عصب کُشی

ناگهان می‌گیردم، این صرع لعنتی قلم

آخرین مطالب

۱ مطلب در خرداد ۱۳۹۷ ثبت شده است

چقدر گفتم نکن

چقدر گفتم نساز

گوش نکردی

گفتم خلق نکن

خلق نکن این موجود را

نساز این استخوان گوشت‌اندود را

گوش نکردی

گفتی آدم می‌شود

اشرف مخلوقات

عجب چیزی

گفتم شَر می‌شود و شد

گفتم روی دستت باد می‌کند و کرد

گفتم کاسه کوزه را می‌شکند و می‌رود

شکست و رفت

نرفت؟

نشکست؟

نگفتم نکن؟

نگفتم نساز؟

حالا مانده‌ای که چه کارش کنی

حالا خودت هم شریک جرمی

دست خودت هم آلوده است

فقط یک راه داری

از اول بساز

یک چیز جدید

آدمی که هم کَر باشد، هم کور و هم لال

بی‌آزار و بی‌توحش

این چیزی است که اشرف مخلوقاتت می‌شود

حرف گوش کن

همین


۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۹۷ ، ۲۲:۵۳
مانی