عصب کُشی

ناگهان می‌گیردم، این صرع لعنتی قلم

عصب کُشی

ناگهان می‌گیردم، این صرع لعنتی قلم

آخرین مطالب

۱ مطلب در فروردين ۱۳۹۶ ثبت شده است

حقیقت اینه که هیچ‌وقت رویا نداشتم

هرچی داشتم خواسته‌های بزرگ بود

ماشین خونه پول پول پول

اما رویا نبود

هرچی بود قابل شمارش بود

فکرکردنی بود

منطقی بود

دیدنی بود

شهودی بود

بود

یعنی چیزی نبود که نباشه

لذت رویا هم خواستن چیزیه که نیست

فکرکردنی نیست

منطقی نیست

دیدنی نیست 

شهودی نیست

اما یکی داشتم

یک رویای واقعی

دقیقاً همون یکی

اولی و آخری

یادمه کتابی داشتیم که توش تصویر خاصی بود

تصویر یک ابر انسان‌نما

ابر سفید گل‌کلمی

نمی‌دونم چرا تو اون دوران

همش فکر می‌کردم

خدا این شکلیه

اولین و آخرین رویام این بود

متاسفانه بود

یادمه خیلی بهش فکر می‌کردم

خدای باحالی بود

و من

در حسرت رویا، هنوز با خواسته‌های بزرگ

درگیرم

همین

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۹۶ ، ۱۶:۴۱
مانی